حجت حق
جمعه های تکراری
گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گير نيست
نظرات شما عزیزان:
سر بر زمين افكند و گفت خود كرده را تدبير نيست
اشكي به زير مقدمش انداختم رحمي كند
گفتا كه اشك بي ورع در رتبه تاثير نيست
گفتم بيا در بند كش اين بنده فرار را
گفتا اگر عاشق شوي كاريت با زنجير نيست
گفتم كه ديگر گوييا افتاده ام از چشم تو
با غم نگاهم كرد وگفت مهدي زنوكر سير نيست
نوشته شده در 26 بهمن 1391
ساعت
11:2 توسط رضابــابــــایی|
By Ashoora.ir & Night Skin